چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۸ ساعت 1:26 توسط یوسف راد | 
 

آن روز که زمزمه آمدن میرحسین موسوی به عرصه انتخابات بلند شد ، لا اقل شخص خودم کمی نگران شدم ، کمی از ان نگرانی حتی تا شروع شمارش آرا هم ادامه داشت اما دلم روشن بود که ملت خادمان خود را خوب میشناسند . فکر کردم چرا میرحسین حالا آمده است ؟ او که اگر سال ۸۴ می آمد شاید شانس ۷۰ درصدی نسبت به دیگران برای پیروزی داشت  و اگر این تخم مرغ سربسته سال ۹۲ شکسته می شد شانس قهرمانی اش بالای ۸۰ درصد بود . چگونه او حاضر شده بود در این برهه که خدمات دولت مستقر در آن با سی سال گذشته برابری میکرد ، وارد میدان شود. همه این تصورات به این خاطر بود که من سن ام حتی به انقلاب هم نمی رسید و با روحیات و تصمیمات این بسته پیشنهادی اصلاحات آشنا نبودم. به هر حال او به میدان آمد و خم ۲۰ ساله ی دهان را مهر برداشت و سخن گفت . اولین بار سخنانش را در یکی از دانشگاهها شنیدم . اصلا برای اولین بار بود تن صدایش به گوشم می خورد . دلم آرام گرفت ، مطمئن شدم که در کلام شکست خورده ی دکتر مان است . به سایتها رفتم و عملکرد صادق! او را خواندم ، در این زمینه هم فجایعی دیدم که این مرد متناقض را آرام آرام در ذهنم خرد میکرد و بت میرحسین موسوی را در دلم می شکست . تا مناظره ها را دیدیم . با آنکه شبانه روز در ستاد دکتر بودیم و پوستر و بروشور چاپ میکردیم  ... اما دلمان آرام نداشت . باز هم مثل همیشه منتظر ضربه مهلک دکتر به هدف نهایی بودیم که خدا را شکر این اتفاق هم افتاد و موسوی با خاک زیر پایش یکسان شد . هرچند افراد زبونی همچون مجید مجیدی و ... که ما تا قبل از این آنان را متدین و دوستان آوینی بزرگ میدانستیم ، بعد از مناظره موسوی را در آغوش کشیدند و گفتند مهندس عالی بود ، مهندس کار را تمام کردی و .... اما دکتر با آرامش مثال زدنی اش ، رعشه بر بدن مهندس آنان افکنده بود و او با تن لرزه به خانه بازگشت . دیگر موسوی برای آنان که به عدالت می اندیشیدند تمام شده بود . حالا با خودم فکر میکردم چه خوب شد که میرحسین آمد .  چه خوب شد که حالا آمد . چون اگر کمی زودتر یا دیرتر از حجاب غیبت بیرون می دوید ، احتمال آنکه خود ما هم فریفته گذشته اش و ظاهر صالحش را بخوریم ، وجود داشت .

بگذریم ، حالا انتخابات گذشته و ملت جواب تلاش شبانه روزی دولت خدمتگزارشان را داده اند اما عبرتهایی که همگان می توانند از این انتخابات بگیرند مطمئنا راهگشای سالیان دراز پیش روز نظام اسلامی خواهد بود . عبرتهایی که به تصور نگارنده می تواند از این وقایع گرفت ذبلا می آید:

۱- سوابق انسان یکی از بزرگترین حجابهاست در نیل به خدا . به سابقه خویش ننازیم که ملاک حال فعلی ماست .

۲- ریش و ظاهر صالح اگر منهای معنویت درون شود ، چهره ایست منافقانه که صدها برابر از دشمنان خونی یک ملت بدتر و ناپسندتر است . به تفکرات افراد باید نگریست و عملکرد حال آنها .

۳- ماجراجویی برخی در سنینی که عرفا باید به آخرت و درجات معنوی اندیشید ، این واقعیت را میرساند که انسان زیاده خواه و ناراضی است . این یکی از بدترین خلقیات انسانهاست . با توکل بر خدا و نیکو کردن نیات می توان از این دام رست که در آیات و روایات گوناگون انسان را به دوری از دنیا و مادیات توصیه کرده اند چه رسد به مناصب آن که با دیکتاتوری و زیاده خواهی بدست آید . 

۴- هر لحظه و هر مکان به اطرافیانمان نظر داشته باشیم که شیطان در کمین است ، وقتی اطراف کسی را توهین کنندگان به ملت ایران ، توهین کنندگان به امام راحل و حتی توهین کنندگان به خدا و پیامبر و معصومین علیه السلام گرفته اند ، کسانی که در دوران حکومتشان درکشور بلواها به راه انداخته اند و حیثیتها از نظام برده اند و حتی به اعتصاب دست زده اند و ولایت مطلقه فقیه را تحت فشار نوشیدن جام زهر قرار داده اند ، مسلما باید به او شک کرد که در نیاتش صادق است و برای قانون گرایی آمده است و اگر هم از امام دم زده است فقط برای منافع شخصی و حزبی بوده است و بس . اطرافیان فرد نمایی از تفکر اویند ، پس عبرت بگیریم و با معاندان هم کاسه نشویم . 

۵- همانگونه که امام راحل فرمودند (( هر گاه دشمن از ما تعریف کرد باید به خود شک کنیم )) مراقبت کنیم تا تخم کینه و نفاق نکاریم و محصول لعن و نفرین ملت را درو نکنیم . 

۶-به فرموده امام (ره) : (( پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت تان آسیبی نرسد )) پا را فراتر از ولایت نگذاریم همچون کسانی که عدم التزام عملی به ولایت فقیه را با چندین بیانیه پس از سخنان تاریخی و روشنگر آن مقام عظیم ، صادر کرده اند و بر حق غیر قانونی خود اصرار می ورزند و خود را وکیل ملت می دانند . پس باید به ولایت اقتدا کرد و پا را فراتر از او ننهاد و همچنین از قدمهای استوار ولایت هم عقب نمانیم . 

۷- عبرت بگیریم که برخی حاضرند ملت یکدیگر را بکشند ، رسانه های بیگانه بازیگران خود را در صحنه ها بگمارند و فیلم و عکس آن را به دنیا مخابره کنند به قیمت یک صندلی ۴ ساله . تا دیروز کارگردانان فقر ، همچون بهمن قبادی ، مجید مجیدی ، محسن مخملباف و باند خانوادگی اش ، عباس کیارستمی و ... چهره ای زشت و عقب مانده از کشور در آن سوی مرزها نشان می دادند و اکنون سردسته آنان بی بی سی فارسی و کارگردانان هالیوو ماهها قبل از انتخابات به ایران می آیند و آموزشهای لازم را برای زمینه سازی انقلاب مخملین به هنرمندان !!!!!!!! داخلی القا می کنند . باید عبرت بگیریم و یک کاه ایران را به تمام کوههای دنیا نفروشیم . 

۸ـ یاد بگیریم که به گفته ی خوب دیگران احترام بگذاریم که در وبلاگ شخصی خود مینویسند (( به جای نفرین به تاریکی ، شمعی بیافروزیم )) . این جمله ی زیبا را به خاطر بسپاریم و به فکر تاریکی و تنگی قبرمان باشیم . آنجا که از خونهای نوشته شده در پرونده مان می پرسند. آنجا که به غیبتها و تهمتها و دروغهایمان مو به مو و بدون هیچ ملاحظه ای رسیدگی می کنند. آنجا که از ولایت ، دیانت ، صداقت و نفاق  ما می پرسند . آنجا که ار دوستان و یاران ما و از اعوان و انصارمان سئوال می کنند . آنجا که از زبان مان و از تمامی حرکاتمان و از زمزمه خلوتگاهمان با کسان مان می پرسند . به آنجا باندیشیم و امروز شمعی برای آن بیافروزیم . 

۹- عبرت بگیریم از اینکه ممکن است کسانی هم باشند که چشمها را ببندند و تزلزل فلسفه غرب و شرق را در عملکرد مقتدرانه دولت نهم نبینند. همیشه باید چشمها را گشود و همصدا با دشمن فریاد به عقب برگردیم را سر نداد . بدانیم هر گاه منافع دشمن با عملکردمان تامین می شود و نام مان را شیطان بزرگ به نیکی به زبان می راند آن زمان است که ما شیطانی حرکت کرده ایم . آن زمان است که شیطان برای کشیدن ما به دنبال خود از هیچ طنابی بهره نمی برد و ما به دنبال او سراسیمه دوانیم . 

۱۰- بیاموزیم که تحمل شکست بزرگتر از پیروزی است . و بدانیم که اگر برخی مراجع انتخابات را قبول ندارند و آنها را ناصالح و بی طرف نمی دانند باید قبل از انتخابات کناره گیری می کردند نه آنکه وقتی مردم آنها را نخواستند به دیکتاتوری روی آورند و عملکرد رضاخانی و هیتلری را برگزینند. این عملکرد اثبات میکند گفته بزرگان انقلابی کشور را که به نقل قول از برخی گفته اند ما شاه را برداشتیم و شاه دیگری بالای سر مان گذاشتیم (منظور ولایت فقیه است) . اینان اگر می گویند شورای نگهبان را قبول نداریم در واقع ولایت فقیه را نمی خواهند و آن را سد راه زیاده خواهی حزبی و شخصی خویش می دانند. باید بیدار بود و عبرت گرفت که شکست جزو زندگی انسان است .

ملت ایران یک بار دیگر حماسه ای بزرگ آفرید و دنیا را انگشت به دهان گذاشت باشد که اصلاحات مرده با بازگشت به دامان ملت و اهداف بلند اسلام و انقلاب ، جان دوباره خود را تضمین کند ، در غیراینصورت با مشخص شدن مرزبندی ها و اهداف پلیدش ، آرام آرام به قعر پلیدی  و تباهی و دامان ناپاک دشمنان خواهد افتاد که راه زیادی را در این مسیر تاکنون پیموده است .

مشخصات
سیرت صبح مقالات اجتماعی سیاسی فرهنگی هنری
پیوندها
پیوندهای روزانه